امروزه شبکه های مجازی به عنوان یک اصل انکارناپذیر در کنار تلویزیون قرار می گیردند ،این شبکه ها می توانند به راحتی و به صورت مستقیم نظرات بییندگان را در خصوص برنامه ها بازتاب دهند.
جام جم نوشت هميشه يك طرف تلويزيون مخاطب قرار دارد، اما در گذشته اين مخاطبان فقط بيننده برنامهها بودند. نهايت مجاري ارتباطي آنها با صداوسيما نامهنگاري بود كه گاهي حجم نامههاي رسيده به برنامهها در پشتصحنه برنامههاي كودك يا گزارشهاي برنامه «شما و سيما» از پشتصحنه برنامههاي مختلف تلويزيوني، نشان داده ميشد تا ثابت شود مردم چقدر با برنامههاي تلويزيوني همراه هستند و آنها را تماشا ميكنند و نظراتشان را هم درباره آنها مينويسند و به برنامه ميفرستند.بعدها كه تلفن همراه آمد و نرمافزار پيامك به راه افتاد، مخاطبان يك گام به قاب تلويزيون نزديكتر شدند و از طريق شركت در نظرسنجيها يا مسابقههاي پيامكي از يك تماشاگر صرف و مخاطب منفعل به مخاطب فعال تبديل شدند. تا اينجاي كار آنها صرفا ميتوانستند به شكل مستقيمتري با برنامههاي مورد علاقه خود ارتباط برقرار كرده و نهايتا از طريق تماس تلفني با روابط عمومي شبكهها انتقادها و پيشنهادهاي خود را به گوش برنامهسازان و مديران تلويزيون برسانند.اما امروز با گسترش فناوريهاي ارتباطي و افزايش فضاهاي مجازي و بسط شبكههاي اجتماعي، برنامههاي رسانه ملي مورد نقد و تحليل گروهاي اجتماعي قرار ميگيرد. گروههاي تخصصي و حرفهايتر مثل گروههاي خبرنگاران، روزنامهنگاران، منتقدان و اهالي فرهنگ و هنر كه مخاطبان خاص تلويزيون محسوب ميشوند، به اين برنامهها نگاه ويژهتري دارند. بسياري از اين افراد صاحب تريبونهاي رسمي در رسانههاي خود هستند، اما در شبكههاي اجتماعي بهواسطه فضاي صميمي و راحتتر و كمرنگ بودن خط قرمزهاي متداول، راحتتر و چهبسا صادقانهتر درباره برنامههاي مختلف تلويزيون نظر ميدهند.جالب اينكه در آن سر طيف، يعني مخاطبان عام و مردم عادي نيز گاهي تبادلنظر زيادي درباره برنامههاي تلويزيون رد و بدل ميشود. گاه فعاليت در اين شبكهها از نقد و نظر فراتر رفته و شاهد طراحي كاريكاتور و طنز درباره برخي از اين برنامهها هستيم. مثلا درباره برنامه «ماه عسل» و اتفاقات پيش آمده در آن، همچنين سريال «پايتخت» شاهد انواع واكنش و بازتابهاي متضاد در فضاهاي مجازي و شبكههاي اجتماعي هستيم.گاهي حجم نقد و نوشتههاي شبكههاي اجتماعي درباره برنامههاي تلويزيوني از رسانههاي رسمي مثل مطبوعات و خبرگزاريها نيز بيشتر است. اگرچه ممكن است بسياري از نظرها پايه علمي و تخصصي نداشته باشد يا مبتني بر شاخصهاي نقد به عنوان يك روش علمي نباشد، اما نميتوان آنها را ناديده گرفت. واقعيت اين است كه امروزه بايد باور كرد شبكههاي اجتماعي در كنار شبكههاي تلويزيوني صاحب قدرت و نفوذ شده و نميتوان آن را به عنوان يك حريف ضعيف شناخت و به آن بياعتنايي كرد.بسط شبكههاي اجتماعي و بازتاب عملكرد رسانه ملي در آنها يك ظرفيت جديد اما مهم براي برنامهسازان و مديران رسانهاي فراهم كرده تا با رصد و تجزيه و تحليل كردن آنها به درك درستتري از مخاطبان و نيازهايشان دست يابند. درست است كه گاهي حرفهاي بيپردهاي در اين شبكهها بازتاب پيدا ميكند يا بسياري از نقد و نظرها از سر لجبازي يا احساساتي شدن است، اما نميتوان آنها را دستكم گرفت.شبكههاي اجتماعي به نوعي فرافكني ضمير ناخودآگاه جامعه است كه از طريق خوانش و تاويل آن ميتوان به شناخت و درك دقيقتري از مخاطبان دست يافت و نوعي نيازسنجي مخاطب را از اين طريق تجربه كرد. شايد گزافه نباشد اگر بگوييم شبكههاي اجتماعي يك نوع رسانه مردمي است كه طيفهاي مختلف نظرات خود را بيپردهتر درباره عملكرد رسانه ملي در آنجا مينويسند؛ البته اين شبكهها كاركردهاي ديگري مانند اطلاعرساني و تبليغات هم دارند؛ به اين معني كه بسياري از كاربران در اين شبكهها برنامههاي مختلف تلويزيون را به هم معرفي ميكنند يا حتي شبكههاي تلويزيوني ميتوانند با تشكيل گروههاي اجتماعي، اخبار و اطلاعات مربوط به توليدات خود را از اين طريق به اطلاع مردم برسانند.مثلا يكي از كارمندان روابط عمومي شبكه مستند، گروهي به نام شبكه مستند در فضاي تلگرام راه انداخته كه علاوه بر اطلاعرساني درباره مستندهايي كه از اين شبكه پخش ميشود، بازخورد مستندهاي پخش شده را از طريق نظرات اعضاي گروه دريافت ميكند. چه بخواهيم و چه نخواهيم شبكههاي اجتماعي در جامعه امروز به مراجع رسانهاي قدرتمندي تبديل شدهاند كه جريان آزاد اطلاعات و جريان نقد و بررسي برنامههاي تلويزيوني در آنها بازتاب داشته و ميتواند يك مرجع معتبر مخاطبشناسي براي مديران شبكهها و برنامهسازان باشند. مثلا در مورد سريالهاي ماه رمضان يا برنامههاي تركيبي مثل ماه عسل بيشتر حجم اخبار و اطلاعات در اين شبكهها توليد ميشود كه نميتوان تاثير آنها را در نوع نگاه و رويكرد مخاطبان به تلويزيون بيتاثير دانست. گاهي اين شبكهها مكمل شبكههاي تلويزيوني هستند و گاهي منتقد آن؛ اما در هر دو صورت امروزه نسبت بين تلويزيون و شبكههاي اجتماعي نزديكتر و پيچيدهتر شده و همان الگوي رابطه همسنگ دوسويه بين رسانه و مخاطب از اين طريق در حال تحقق است.نگاه درست و منطقي به اين شبكهها و تعامل سازنده با آنها ميتواند اين موقعيت را اگر تهديد هم باشد، به يك فرصت تازه بدل كند. قاب تلويزيون اكنون در پشت قاب گوشيهاي تلفن در حال بازنمايي است و نميتوان تاثير آن را انكار كرد. اكنون زمان آن فرارسيده تا شبكههاي تلويزيوني، نگاه جديتري به شبكههاي اجتماعي داشته باشند.
امتیاز شما